دریافت نوبت
ویژه خیرین و اهداکنندگان
متن مورد نظر خود را جستجو کنید
  • تاریخ انتشار : 1391/12/01 - 09:38
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 9727
  • زمان مطالعه : 20 دقیقه

گفت و گو با پایه گذار بخش استرابیسم بیمارستان فارابی

دکتر ضیاالدین یزدیان: مهمترین نتیجه زندگی من این بوده که به همه خواسته‌هایم رسیده‌ام

دکتر یزدیان: گاهی بیمارانی داشته‌ام که دارای انحراف شدید هستند و چندین بار بایستی جراحی شوند، مثلا من بیماری را 15 بار عمل کرده‌ام تا چشمانش صاف شده است. به آنها می‌گویم هزینه عمل را خودم می‌دهم ولی شما چند بار عمل را تحمل کنید، آن قدر ادامه می‌دهم تا چشم کاملا اصلاح شود. آن وقت احساس رضایت و پیروزی می‌کنم و این برای من خیلی لذت بخش است.

گفتگو با دکتر ضیاءالدین یزدیان دکتر ضیاالدین یزدیان,
به پاس سال ها خدمت صادقانه در راستای ارتقا سطح شلامت کشور به ویژه در چشم پزشکی، اعضای تحریریه مجله ندای فارابی گفت و گویی را با دکتر ضیالدین یزدیان، استاد بازنشسته بیمارستان فارابی و پایه گذار درمانگاه استرابیسم این مرکز انجام دادند که خواندن آن خالی از لطف نیست.
 
برای آشنایی بیشتر خوانندگان ابتدا  کمی از خودتان بگویید.
من دکتر ضیاءالدین یزدیان هستم،‌ استاد بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی تهران متولد 18 خرداد 1328 در یزد. در اوان کودکی یعنی 11 ماهگی، متاسفانه پدرم را از دست دادم فقدان پدر  برایم انگیزه ای بود تا از همان ابتدا سعی در تقویت اعتماد به نفسم داشته باشم. 
دیپلمم را سال 46 گرفتم و شاگرد اول استان شدم. همانسال در کنکور شرکت کردم و در دانشگاه های تهران و مشهد پذیرفته شدم ولی به دلیل علاقه زیاد در رشته پزشکی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شدم. سال 1353، مدرک دکترای عمومی‌ام را گرفتم و برای گرفتن تخصص اقدام کردم.  از همان کودکی آرزو یم تحصیل در رشته ای بود که امکان خدمت به مردم را برایم فراهم کند و خوشبختانه موفق شدم در رشته چشم پزشکی ادامه تحصیل دهم و در سال 1357، تخصص چشم‌پزشکی‌ام را از دانشگاه تهران بگیرم. شاید آن زمان یکی از جوان‌ترین چشم پزشک‌های ایران بودم. می خواستم به زادگاهم یزد برگردم اما یکی از استادانم در بیمارستان فارابی (دکتر حسین شهیدی) که علاقه من به کار علمی را می‌دانست،  مرا تشویق کرد در تهران بمانم و همین جا فعالیت کنم،این نصیحت دکتر شهیدی باعث شد سال 1357، عضو هیئت‌علمی دانشگاه شدم و در بیمارستان فارابی شروع به کارکردم.
یک سال پس از استخدام در فارابی، به این نتیجه رسیدم که با فعالیت به عنوان چشم پزشکی عمومی نمی توانم آن طور که می خواهم موثر باشم و به مردم خدمت کنم، تصمیم گرفتم رشته ای را ادامه دهم که  خیلی بکر بوده و کاری در آن انجام نشده باشد؛ لذا در سال 1358 با تشویق یکی دیگر از استادان فارابی، دکتر محمد حسین لشگری، رشته استرابیسم را انتخاب کردم که البته رشته سختی هم بود. دکتر لشکری مرا مسئول آموزش استرابیسم به دستیاران کرد. کلاس‌های من هر هفته برگزار می شد ولی مسئولین بیمارستان از آن اطلاع نداشتند تا اینکه رزیدنت ها به رییس دانشگاه نوشتند و درخواست تشویق مرا کردند. ان جا بود که تازه مسئولین بیمارستان متوجه کار من شدند و  از ان به بعد همه بیماران استرابیسم را برای معاینه و درمان به من ارجاع دادند.
متاسفانه آن زمان، منابع درسی و کتب مرجع در زمینه استرابیسم خیلی کم بود. به‌غیراز کتاب اطلس ون نوردون، قسمتی از کتاب Moder- Ophthalmology، یکی از جلدهای Duke Elder و کتاب دکتر لشکری، کتاب دیگری جهت مطالعه در این رشته در تهران نبود. تا اینکه یکی از استادان، کتاب دیگری از دکتر نوردون که تازه به دستش رسیده بود را در اختیار من قرارداد و من توانستم بامطالعه این کتاب، بسیاری از مشکلات و سوالاتی را که دستیاران در هنگام تدریس داشتند، برطرف کنم. به دستیاران آموزش بدهم. کمی بعد به کمک یکی از بیمارانم توانستم مکاتبه‌ای با دکتر وان نوردون داشته باشم. این مکاتبه به شرکت در کنگره چشم‌پزشکی امریکا در 1985 ختم شد و ایشان از من، جهت گذراندن دوره تکمیلی در بیمارستان کودکان تگزاس دعوت کردند.
بعد از یک سال به ایران برگشتم و به دلیل کمبود وجود بخش استرابیسم که نیاز آن در مجموعه بیمارستان فارابی حس می‌شد، این بخش را در سال 1365 تاسیس کردم. بخشی که هنوز در نوع خود منحصربه‌فرد است در آن زمان هیچ بیمارستانی بخش استرابیسم نداشت. خوشبختانه با احداث این بخش تمام عمل‌های استرابیسم در ایران انجام و نیاز کشور جهت اعزام بیمار به خارج از کشور بسیار محدود شد این امر موجب خوشحالی فراوان من شد.
سال 1367 سمیناری با عنوان لوچی‌های چشم در بیمارستان فارابی برگزار شد؛ من دبیر علمی سمینار بودم ولی  به دلیل کم بودن سخنرانان مجبور شدم 5 مقاله را خودم ارائه دهم. یادم می‌آید، در این سمینار هیچ اسلایدی از کتاب کپی نشده بود و همه عکس‌ها از بیماران خودمان بودند. خوشبختانه ارائه این سمینار در شناخت بخش استرابیسم بیمارستان فارابی خیلی موثر بود و نشان می‌داد که بخش استرابیسم فعال است؛ در همان سال من عضو هیات بورد شدم و مسئولیت طرح اکثر سوالات استرابیسم بورد بر عهده ام قرار گرفت. سال 1372 برای اولین بار در ایران استفاده از سم بوتولینوم در درمان استرابیسم را با به کارگیری دستگاه ادیو EMG انجام داده و در کنگره چشم‌پزشکی همان سال ارائه نمودم. از سال 1372 شروع به تربیت فلوشیپ در استرابیسم نموده و تا زمان بازنشستگی حدود 32 نفر را آموزش دادم که خیلی از آنها الان در تهران و سایر شهرستان‌ها مشغول به کار هستند.
 
چرا استرابیسم را انتخاب کردید؟
اشاره کردم. می خواستم در رشته ای فعالیت کنم که امکان خدمت بیشتری در ان فراهم باشد.  رشته استرابیسم ان زمان رشته بکری بود و‌ به اندازه کافی کار نشده بود. خیلی هم متقاضی نداشت جون رشته سختی بود و منابع مطالعاتی هم کم بودند. اماخوشبختانه در حال حاضر می‌توانیم با توجه به کثرت بیماران مراجعه کننده به بخش استرابیسم تحقیقات خوبی هم در این رشته انجام داده ایم. به نظرم کار در این رشته مانند مجسمه‌سازی است. همانطور که پیکرتراش به تماشای مجسمه دست سازش می‌نشیند. ما هم وقتی انحراف چشم بیماری را اصلاح می‌کنیم دوست داریم بعد از عمل به تماشای او بنشینیم؛ در حقیقت عمل جراحی استرابیسم یک عمل بازسازی است نه زیبایی ما یک چیز غیرطبیعی را طبیعی می‌کنیم. کودکی که در بدو تولد انحراف یک چشمدارد و به این دلیل دچار تنبلی چشم شده است می‌شود پس از درمان دید دوچشمی و حقیقت دید سه بعدی پیدا می کند. وقتی این کودک را بعد از اصلاح انحراف چشم می‌بینم واقعا لذت می‌برم. شاید برایتان تعجب‌آور باشد اگر من دوباره می‌خواستم وارد رشته پزشکی شوم، باز رشته استرابیسم را انتخاب می‌کردم.
 
یادتان می آید چند جراحی استرابیسم انجام داده اید؟
 متاسفانه آمار دقیقی ندارم ولی فکر می‌کنم از سال  1358 که وارد این رشته شدم تا کنون 18-17 هزار بیمار استرابیسمی را عمل کرده‌ام. شاید برای همکاران این آمار بی‌سابقه باشد. جالب است در یکی از سخنرانی‌هایی که در هنگ کنگ داشتم 62 بیمار خاص را که با تکنیک مخصوصی عمل کرده بودم را ارائه دادم، پس از پایان سخنرانی من یکی از اساتید معروف دانشگاه تورنتو به نام استیفن کرافت و یکی از اساتید دانشگاه ملبورن به نام پروفسور کوال که در استرالیا خیلی معروف است، از این تعداد عمل خیلی متعجب شدند و گفتند مگر چنین چیزی می‌شود؟! سال 1381 به درجه استادی نایل شدم و در سال 1386 انجمن فوق تخصصی چشم پزشکی اطفال و استرابیسم را پایه گذاری کردم. در دی ماه 1387 بعد از گذشت 30 سال و 6 ماه احساس کردم دیگر نمی‌توانم این بار سنگین را بکشم و صلاح است خودم را بازنشسته کرده و کار را به همکاران دیگر بسپارم ولی به علت علاقه به این رشته یک روز در هفته را به طور افتخاری به بیمارستان فارابی می‌آیم و از این بابت خوشحالم. خیلی خوشحالم که توانسته‌ام به مردم کشورم خدمت کنم و خیلی از خانواده‌ها را شاد نمایم.
 
چه سالی ازدواج کردیدو چندفرزند دارید؟
من در سال 1358 ازدواج کردم و 3 فرزند دارم: 2 دختر و یک پسر؛ 2 تا از آنها پزشک هستند در تخصص طب سنتی و یکی رشته گرافیک.
 
در انجام امور منزل مشارکت دارید؟
حقیقت خیلی نه، به خاطر اینکه دوست دارم بیشتر در رشته خودم کار کنم،‌ چون آدمی هستم که باید فکرم آزاد بوده و مشغول چیزهای متفرقه نباشد ولی در حدی که توانسته‌ام بخصوص قبل از اینکه بچه‌ها بزرگ شوند، کمک کرده‌ام.
 
بعد از بازنشستگی در کجا مشغول به کار هستید ؟ چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهید؟
عصرها مطب هستم، در روزهای زوج عمل می‌گذارم و  یکشنبه‌ها ورزش و شنا می‌کنم و‌ سه‌شنبه‌ها هم به بیمارستان فارابی می‌آیم.
 
بعد از بازنشستگی به بیمارستان فارابی می‌آیید؟  
صرفا علاقه، من با توجه به اینکه بیماران زیادی دیده‌ام شاید برایتان جالب باشد که وقتی یک بچه با انحراف چشم را می‌ببینم برایم تازگی دارد و بیمار را با علاقه معاینه می‌کنم،‌ به نظر من معاینه بچه یک هنر است، جالب است من بچه‌های خودم یا بستگانم را در زمان کودکی خیلی بغل نمی‌کردم اما وقتی وارد مطب می‌شوم کلا اخلاقم عوض می‌شود و یک دکتر علاقه‌مند به کودکان می‌شوم چون کارم را خیلی دوست دارم.
 
بازنشستگی چه مفهومی برای شما دارد؟ 
بازنشستگی... هنوز حقیقتش خیلی متوجه نشدم، ولی از یک نظر خوب است که هر شخصی یک توانی دارد که در دوره‌ای که می‌تواند فعال باشد خوب کار می‌کند بعد از آن دیگر نمی‌تواند و بازنشستگی مرحله‌ای است که باید بیشتر به خودمان برسیم و استراحت کنیم و می‌تواند برای هر فرد موثر باشد، بستگی دارد که چقدر افراد از آن استقبال کنند.
 
خوشبختی را در چه می‌بینید؟ 
خوشبختی یعنی اینکه انسان در زندگی شخصی و اجتماعی آرامش داشته باشد، خوشبختانه من در این 33 سال که مطب دارم تا کنون هیچ شکایتی نداشته‌ام، ‌دلیل آن این است که سعی کرده‌ام با مردم طوری رفتار کنم که هیچ کس از من ناراضی نباشد؛ به نظر من پول خیلی مهم نیست، خداوند این سعادت را به ما داده که به مردم خدمت کنیم،‌ من خدمت به مادرم را خیلی دوست دارم خصوصا الان که سن‌شان بالا رفته، به نظر من هر کسی که این سعادت را داشته باشد که بتواند به والدینش خدمتی کند در واقع خداوند به او توفیق داده، ‌همچنین خدمت به مردم نیز ارزش خیلی بالایی دارد.
 
مهمترین نتیجه زندگیتان چه بوده است؟ 
مهمترین نتیجه زندگی من این بوده که به همه خواسته‌هایم رسیده‌ام و خوشبختانه آرزویی در دلم نمانده که به آن نرسیده باشم. البته من آدم نسبتا قانعی هم بوده‌ام.
 
بهترین الگوی شما چه کسانی بودند؟ 
بهترین الگوی من اساتیدم بوده اند از جمله دکتر حسین شهیدی و دکتر یوسف بهرامی که برای ما خیلی زحمت کشیدند البته همکاران دیگر هم بوده اند.همانطور که گفتم آقای دکتر شهیدی مشوق اصلی من برای ماندن در اینجا بودند و خیلی به من کمک کردند.
 
خاطره خوب یا بدی که در ذهنتان مانده باشد را برایمان تعریف کنید.
خاطره خاصی ندارم ولی چون تعطیلات نوروز فرصتی است برای آنکه تمام خانواده دور هم باشند، خیلی خوب است بخصوص برای من. فرصت خوبی است که بتوانم بیشتر در کنار مادر و بستگانم باشم. من خیلی به مادرم علاقه دارم، معتقدم همیشه دعای مادر موجب موفقیت من در زندگی شده است. فراز و نشیب‌های زیادی در زندگی داشته‌ام، گاهی به پرتگاه رسیده‌ام ولی خدا مرا نگاه داشته است. مطمئنم که به خاطر دعای مادر و بیمارانم بوده است. خوشبختانه همیشه طوری رفتار کرده‌ام که بیماران دعایم می‌کنند، برخی از بچه‌هایی که عمل کرده‌ام، الان 28 سال دارند وآدم‌های موفقی هستند وقتی با والدینشان به مطب می‌آیند خیلی دعا می‌کنند و این برایم خیلی ارزشمند است. عقیده دارم اگر انسان کار خوبی بکند هیچ‌گاه بد نمی‌بیند.خط مشی من در زندگی این بوده که همیشه به دیگران خوبی کنم و از آن طرف مطمئنم که خداوند هم به من کمک می‌کند و به من لطف خواهد داشت. در مورد خاطرات به یاد ماندنی باید بگویم اوایل انقلاب، نسبت به مردم دزفول از آنجایی که به این شهر موشک زده شد، احساس خاصی داشتم و هر مریضی از دزفول می‌آمد به او کمک می‌کردم تا اینکه از این شهر پدر و پسری به مطب من مراجعه کردند که پسر محصل و دچار انحراف چشم بود، او را بدون دریافت هزینه عمل کردم. بعد از چند سال جلوی آمفی تئاتر بیمارستان با همکاران مشغول صحبت بودیم که ناگهان یکی از دانشجویان پزشکی دستی بر شانه‌ام  زد و گفت دکتر مرا می‌شناسید؟ گفتم نه. گفت من همان پسر دزفولیم، اخلاق و رفتار و برخورد شما آنقدر برایم جالب بود که تصمیم گرفتم رشته پزشکی بخوانم و الان سال ششم هستم. این خاطره برایم خیلی خوب و به یادماندنی است .
اما خاطره بد! در اولین سفرم به امریکا دچار پارگی پرده شبکیه شدم. تنها بودم، احساس می کردم کم کم بینایی‌ام را دارم از دست می‌دهم نگران بودم ولی به علت تنهایی ترسیدم آنجا چشمم را عمل کنم چون هیچ‌کس را نداشتم. تصمیم گرفتم به ایران بیایم. در این فاصله مدام نگران بودم که شاید دیر شده باشد و ممکن است بینایی‌ام را از دست بدهم ولی در ایران عمل شدم والحمدلله بهبود پیدا کردم.
 
علتش چه بود؟
علت دژنرسانس پرده شبکیه بود که تا آن موقع تشخیص داده نشده بود، ناگهان احساس کردم میدان بینایی‌ام تار شده و آن اتفاق دارد می‌افتد. همه همکاران می‌گفتند چرا همان‌جا در امریکا عمل نکردی ولی من می‌ترسیدم آنجا عمل کنم لذا به ایران آمدم و خدا را شکر مشکلم برطرف شد ولی خیلی اضطراب و نگرانی داشتم و این برای من خاطره خیلی تلخی است.
 
انشاءا... همیشه سلامت باشید. آقای دکتر در مورد کتاب ها و مقالاتی که نوشته اید هم صحبت کنید.
15مقاله به زبان فارسی و 7 مقاله به زبان انگلیسی و 3 سخنرانی در خارج از کشور داشته ام . یکی از این سخنرانی ها برایم خیلی جالب است که در جمع اساتید معروف امریکا ارائه شد .در حقیقت اولین مقاله ای که در مجلات خارجی چاپ کردم مقاله ارائه شده در این سخنرانی و موضوع آن روش جراحی ای بود که برای اولین بار در جهان با این تعداد بیمار توسط من انجام شده بود. ارائه آن در جمع اساتید بنام چشم پزشکی اطفال امریکا ، کار چندان ساده ای نبود . به خصوص که بعد از ارائه روی آن بحث می شد و در واقع من بایستی از آن مقاله دفاع می کردم. نگران بودم نتوانم از عهده سوالات برآیم ولی خوشبختانه خیلی خوب جوابگو بودم. بعد مقاله ام چاپ شد.کتاب را متاسفانه فرصت نکردم بنویسم، شاید در بازنشستگی فرصت آن را پیدا کنم . درطی حدود 20 سالی که کنگره چشم پزشکی برگزار می شود تقریبا هرسال سخنرانی داشته ام .
 
آینده بیمارستان فارابی را چگونه می‌بینید؟
من آینده بسیار خوبی را برای آن پیش بینی می‌کنم چون دکتر جباروند واقعا کارهای خیلی خوبی در بیمارستان انجام داده است. خوشبختانه همکاران ما خیلی با علاقه کار می‌کنند؛ معتقدم اگر در یک مجموعه علاقه و دلگرمی وجود داشته باشد، حتما پیشرفت می‌کند، بیمارستان فارابی زمینه شکوفایی بیشتر و پتانسیل آن را دارد، بزرگترین بیمارستان چشم‌پزشکی خاورمیانه است، کمتر جایی است که این قدر اساتید چشم‌پزشکی را دور هم جمع کرده باشند، خوشبختانه در اکثر رشته‌های فوق تخصصی چشم‌پزشکی فلوشیپ تربیت می‌کنند.
 
در راه‌اندازی بخش استرابیسم چه کسانی با شما همکاری داشتند؟
بنده و دکتر احدزادگان با همکاری هم این بخش را راه‌اندازی کردیم. بعد دو بخش استرابیسم 1 و2 شد که من رییس بخش 1 شدم و دکتر احدزادگان رییس بخش 2 شد. دکتر احدزادگان دو سه ماه بعد از من بازنشسته شدند.
 
نام اولین دستیار فوق تخصص این بخش خاطرتان هست ؟
بله، دکتر رضایی شکوه، اولین فلوشیپ استرابیسم بودند.
 
برای علاقه‌مند نمودن همکاران جوان به رشته چشم‌پزشکی اطفال و استرابیسم، چه توصیه‌ای دارید؟ 
چون این رشته خیلی پول‌ساز نیست و گاه بیمار تا به دست آوردن بهبودی کامل باید چندین بار تحت عمل جراحی قرار بگیرد، متاسفانه همکاران، بخصوص نسل جوان خیلی تمایلی به این رشته ندارند اما اگر فرد به نتیجه کاری که بواسطه این رشته انجام می‌دهد و به تاثیری که در زندگی بیمار می‌گذارد خوب فکر کند، علاقه‌مند می‌شود. در این رشته، علاقه و عشق به خدمت حرف اول را می‌زند، باید به چشم‌پزشکی کودکان علاقه داشت چون پزشکی اطفال خودش دنیایی است. شما با جراحی و درمانی که برای یک کودک دارای انحراف چشم انجام می‌دهید، دید یک‌چشمی او را اصلاح و تبدیل به دید دوچشمی و سه بعدی می‌کنید  ظاهرش را زیبا می‌سازید، با این کار سرنوشت او و آینده‌اش را تغییر می‌دهید، اعتماد به نفس فرد را افزایش می‌دهید و اینها همه احساس رضایت خاصی در انسان ایجاد می‌کند، در موارد بسیاری با والدینی روبرو شده‌ام که پس از مدت‌ها انتظار و با هزاران آرزو بچه‌دار شده‌اند ولی بچه دارای انحراف شدید چشم است، با چشمانی اشک‌بار به من مراجعه می‌کنند و زمانی که چشم کودکشان اصلاح می‌شود، دیدن لبخند رضایت روی لب‌ها و برق شادی در چشمانشان برای من بالاترین پاداش است. خدا را شکر که در نتیجه دعای همین بیماران زندگی بسیار خوب و آرامی هم داشته‌ام.
خوشبختانه همکارانی که فعلا در بخش مشغول هستند افراد علاقمندی هستند. در کل بایستی فرد خیلی انتظار مادی نداشته باشد و با علاقه این رشته را انتخاب کند. اصلا من نسبت به افرادی که انحراف چشم دارند، حساسیت خاصی دارم وقتی فردی با انحراف چشم می‌بینم ناراحت می‌شوم، دلم می‌خواهد درمانش کنم. چند وقت پیش برای گرفتن کپی شناسنامه به مغازه‌ای رفته بودم، دختر خانمی که کپی می‌گرفت با وجود چهره بسیار زیبا انحراف شدید چشم داشت در دلم از خدا خواستم کاری کند که این خانم به من مراجعه کند تا عملش کنم. باور نمی‌کنید چند روز بعد در مطب نشسته بودم که همان خانم به من مراجعه کرد!  
گاهی بیمارانی داشته‌ام که دارای انحراف شدید هستند و چندین بار بایستی جراحی شوند، مثلا من بیماری را 15 بار عمل کرده‌ام تا چشمانش صاف شده است. به آنها می‌گویم هزینه عمل را خودم می‌دهم ولی شما چند بار عمل را تحمل کنید، آن قدر ادامه می‌دهم تا چشم کاملا اصلاح شود. آن وقت احساس رضایت و پیروزی می‌کنم و این برای من خیلی لذت بخش است. احساس می‌کنم کسی که خجالت می‌کشیده سرش را بالا بگیرد و به چهره مردم نگاه کند را وارد اجتماع کرده‌ام و باعث شده‌ام کار پیدا کند. یکی ازبیمارانم دختر خانمی بود که 2 سال پیش عملش کردم و برایم پیامک فرستاده بود که از زمانی که من را عمل کرده‌اید احساس می‌کنم دوباره متولد شده‌ام و زندگی جدیدی را شروع کرده‌ام. بنابراین اگر کسی به این ابعاد فکر کند علاقه‌مند می‌شود ولی اگر مادیات را در نظر بگیرد، این رشته به دردش نمی‌خورد. علاوه بر این باید فردی شجاع و صبور باشد که حوصله عمل‌های مکرر برای یک بیمار را داشته باشد.
 
اگر جای ما بودید چه سوالی از خودتان می‌پرسیدید؟
دورنمای رشته استرابیسم چه خواهد بود؟ این رشته نسبتا جدید است اگر بتوانیم همکاران را به این رشته علاقه‌مندکنیم، خدمت رسانی به مردم بهتر و شلوغی مطب‌ها کم می‌شود و در زندگی بیماران تحول بیشتری به وجود می‌آید. هرچه تعداد متخصصان این رشته بیشتر شود، می‌توانیم درمان را از سنین پایین‌تر شروع کنیم و نتیجه کار هم بهتر خواهد بود چون خیلی از اوقات بیمار زمانی به ما مراجعه می‌کند که یا قابل درمان نیست یا درمان به سختی صورت می‌گیرد. یکی از کارهایی که کردم پیشنهاد تلفیق برنامه‌های فلوشیپ استرابیسم با چشم پزشکی کودکان بود که وزارتخانه هم موافقت کرد، الان در امریکا نیز این دو رشته با هم ادغام هستند. اگر در ایران هم این اتفاق بیفتد متخصصان بیشتری در این رشته تربیت خواهند شد و نیاز ما به اعزام بیمار به خارج از کشور کمتر می‌شود.
 
استاد گفتید در اوقات فراغت ورزش می‌کنید، اهل دیدن مسابقات ورزشی هم هستید؟
بله، مسابقات فوتبال را می‌بینم.فرقی نمی‌کند چه تیمی باشد بیشتر طرفدار بازی خوب هستم. مسابقات خارجی را بیشتر نگاه می‌کنم، یک زمان عاشق فوتبال بودم. شاید باور نکنید زمان برگزاری جام جهانی 1966 من ساکن یزد بودم، برای دیدن مسابقات آمدم تهران ودوباره برگشتم یزد!
 
اهل موسیقی هم هستید؟
عاشق موسیقی اصیل ایرانی هستم.در کودکی چون شوهر عمه و فرزندانش اهل ساز بودند و من به خانه آنها زیاد رفت وآمد می‌کردم با موسیقی آشنا شدم، ویولن و بخصوص پنجه پرویز یاحقی را خیلی دوست داشتم، سلوهای او را گوش می‌دادم. آن موقع ما تلویزیون نداشتیم، تفریح ما گوش دادن به رادیو بود. من علاقه خاصی به برنامه گلها که ساعت نه و نیم شب پخش می‌شد، داشتم. همه کارهایم را می‌کردم تا برنامه گلها را گوش کنم و بعد بخوابم. از کثرت گوش دادن به برنامه گلها، الان تا حدودی دستگاه‌های موسیقی ایرانی را می‌توانم تشخیص بدهم و همه هنرمندان موسیقی ایرانی نوازنده تار، ویولن، سه تار، سنتور و غیره را می‌شناسم. آن قدر به موسیقی علاقه دارم که یک بار از یک تهیه کننده رادیو درخواست کردم به جای دستمزد جراحی دخترش، سلوهای یاحقی را که در برنامه تکنوازان رادیو پخش شده بود برایم بیاورد یا مثلا یکی از دوستانم گفت که من تمام برنامه‌های موسیقی رادیو مثل برنامه گلها و یک شاخه گل را دارم، همه را خریدم و الان در حین جراحی به موسیقی گوش می‌دهم. یادم می‌آید در زمان دانشجویی (پزشکی عمومی) در حال اصلاح صورتم بودم، یک طرف آن مانده بود که برنامه گلها شروع شد. صبر کردم برنامه تمام شود، بعد بقیه صورتم را اصلاح کردم!
 
به سفر حج رفته‌اید؟ 
بله، در سال 80 همراه خانواده به حج تمتع مشرف شده‌ام و سه بار هم عمره مفرده رفته‌ام که دو بار آن با خانواده بود.
 
آخرین بار که به یزد رفتید از کدام یک از بناهای تاریخی آن دیدن کردید؟
منزل مادرم! چون منزل مادرم در بافت تاریخی یزد است با معماری سنتی یزد، از بناهای تاریخی یزد هنوز خیلی از جاها را ندیده‌ام. الان معمولا برای مدت محدودی که به یزد می‌رویم تمام وقتمان صرف دیدن اقوام می‌شود و زیاد فرصت گردش نداریم.
 
تعریف دکتر ضیاءالدین یزدیان در یک جمله؟  
پرکار، احساساتی، درون‌گرا‌، صبور و آرام، عاشق بچه‌ها و موسیقی!
 
از صبر و حوصله‌ای که به خرج دادید، سپاسگزاریم.
گفتگو: لیلا اجمدی فرد- حمیده امیدوار
  • گروه خبری : مشاهیر فارابی
  • کد خبر : 219934
سید عباس قاضی میرسعید
تهیه کننده:

سید عباس قاضی میرسعید

1 نظر برای این مطلب وجود دارد

لاله

لاله

02/01/27 - 12:08

درود وعرض ادب مثبت ترین پزشکی که واقعیت مشکلات بیمارش را بعد از معاینه متوجه میشد و با واقعیت هم پاسخ میداد کاری که خیلی چشم پزشکان از انجام اون امتناع می ورزند.امیدوارم در دنیایی که علممون در حال بروزشدنمونه و در تلاشیم که هر روزمان بهتر از روز قبل باشه تلاش کنیم اخلاقمون هم بروز کنیم و بتونیم در سن بازنشستگی هم کتاب دلخواهمون را بخونیم.

پاسخ

متن داخل تصویر را وارد کنید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *

ارسال نظر

نظر خود را وارد نمایید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
تنظیمات پس زمینه